افتتاح کانون و کتابخانه «سردار سلیمانی» در روستای شیرین آباد استان گلستان
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۷۵۷۶۸۳
همزمان با سومین سال شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، کانون و کتابخانه ای با نام سردار سلیمانی در روستای شیرین آباد شهرستان علی آباد کتول افتتاح شد.
مهدی بیکی در حاشیه افتتاح این کانون به خبرنگار خبرگزاری شبستان در استان گلستان گفت: در دهه اخیر، کشور اسلامی ایران در شرایط خطیر تاریخی قرار گرفته، تهدیدات و تحریم های دشمن بیرون از یک سو و برخی از عناصر سست عنصر داخلی از سوی دیگر تبلیغات سوء عده قلیلی از خائنین وطن فروش در آن سوی مرزها، باعث شده است، سختی ها و مصائب دشواری بر دوش کشور و ملت ایران تحمیل شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مدیر ستاد هماهنگی کانون های فرهنگی هنری مساجد گلستان افزود: شهید سردار حاج قاسم سلیمانی، شخصیتی بی نظیر بود که توانست با تکیه بر خداوند و ساماندهی نیروهای جهادگر در منطقه جلوی بسیاری از این هجمه ها بایستد و آنها را خنثی کند و علاوه بر آن موقعیت نیروها را از موضع دفاع و پدافندی به تهاجم و آفندی تبدیل کند.
وی ادامه داد: سردار سلیمانی با هوش، زیرکی و بیداری که داشت توانست خطر رژیم کودک کش اسرائیل را برای نیروهای مقاومت منطقه آشکار کند و آنها را به خودباوری و آماده باش برساند.
بیکی گفت: در چنین شرایط مهمی یکی از وظایف مهم فرهنگی دستگاه های فرهنگی این است که همسو با مکتب سلیمانی حرکت کند و درباره ترویج این مکتب اثربخش برنامه ریزی کند.
وی افزود: توجه به روستاها و ترویج فرهنگ کتابخوانی در روستاها یکی از رسالت های مهم و راهبردی است که نباید مورد غفلت قرار گیرد، بیدادگری و تبیین شرایط کنونی نیازمند بالا رفتن سطح دانش و انس با کتاب و مطالعه است.
مدیر ستاد هماهنگی کانون های فرهنگی هنری مساجد گلستان گفت: همزمان با سالگرد سردار سلیمانی، ستاد هماهنگی کانون های فرهنگی و هنری مساجد استان گلستان تصمیم گرفته است که کانون و کتابخانه را به نام سردار سلیمانی در روستای شیرین شهرستان علی آباد کتول افتتاح کند تا اهالی این روستا با اقتدا به شخصیت این شهید بزرگوار در مسیر مکتب سردار سلیمانی حرکت کنند.
پایان پیام/83
منبع: شبستان
کلیدواژه: سردار سلیمانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۷۵۷۶۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای علاقه زیاد سردار سلیمانی به نوه اش، عسل /زینب گفت ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید میکنه!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بنابر آنچه که فارس روایت کرده است، علاقه حاج قاسم به نوهها باعث شده بود که کسی جرئت نداشته باشد در خانه حاجی چیزی به آنها بگوید. گاهی که بچهها حسابی شلوغ میکردند و زینب دعوایشان میکرد، میگفتند: «میریم به بابا حاجی میگیما!» زینب هاج و واج به بقیه نگاه میکرد و میگفت: «ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید میکنه.» یک بار که در حسینیه امام خمینی(ره) بیت رهبری مراسم روضه بود، آنها هم خانوادگی دعوت شدند. بچهها کوچک بودند. ۵ـ۴ سالشان بیشتر نبود.
هر قدر عروس حاجی اصرار کرد که «بذارین من نیام. میترسم این بچهها خراب کاری کنن زشت بشه!» حاجی قبول نکرد. میگفت: «چه خراب کاریای؟ خب بچه برای همین کارهاست دیگه. باید بذاری بچه بازیش رو بکنه.» با اصرارهای حاجی، همگی با هم رفتند. روضه که تمام شد و شام آوردند، شیطنت بچهها گل کرد. قورمه سبزی را با دست برداشته بودند و راه میرفتند و همه جا میریختند. دیگر کسی حریف آنها نمیشد.
زینب به خانمی که انتظامات آنجا بود، گفت: «لطفاً بچهها رو دعوا کنین بگین بشینن.» خانم به مانیتور که تصویر حاج قاسم را کنار حضرت آقا نشان میداد، نگاهی انداخت و گفت: «آخه زینب خانوم! من جرئت نمیکنم دعواشون کنم.» زینب گفت: «خب خودم دارم میگم بهتون دعواشون کن، بلکه آروم بگیرن.» با اصرارهای زینب خانم، انتظامات به سمت عسل که نوه محبوب حاجی بود، رفت و گفت: «اگه اذیت کنی، دعوات میکنمها!» عسل این را که شنید، یکی از ابروهایش را که بین خانواده معروف بود به ابروی سلیمانی، بالا داد و گفت: «اون آقایی که توی تلویزیون داره نشون میده، بابا حاجی منه. میگم دعوات کنهها!»زینب خشکش زد. با تعجب به زن داداشش نگاه کرد. هر دو از این حرف عسل هم خندهشان گرفته بود و هم متعجب شده بودند.
خانم که سعی میکرد جلوی خندهاش را بگیرد گفت: «تو رو خدا من رو با حاج قاسم در نندازین.»
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901128